| بسم الله النور |
بعد از گذشت دو ماه از پست قبلی و یک ماه از عروسیمون پست میذارم!
صدای من و از خونه ی خودمون داری
به وقت صبح از مشهد برگشتنمون.
اونقدری خسته ام و بدنم کوفته اس که کلا هر کاری که خونه داره رو گذاشتم برای بعدا
پست عروسیمونو میذارم بعد از یک ماه
از شب قبلش نخوابیدم یعنی تا با مادر و پدر و خواهر بیایم خونتون به مناسبت حنابندون و.(مراسم کاملا یهویی!) و بعدش بریم خونه ی ما و من برم حمام و بیام و آماده ی خواب شم و عملا 1:30 خوابیدم کلا!!!
توام اونور رفته بودی خونه ی مامانبزرگت اینا و
صبح با دایی اومدید دنبال من که بریم آرایشگاه ، ساعت 5:30 صبح !
بعدشم که من آرایشگاه بودم تو رفته بودی خونه ی مامانی خوابیده بودی و دایی اینا با اون فامیلتون یه ماشین عروس خوششششششگل خوشگل خوشگل برامون درست کردن کهههه البته گلاش با سلیقه من بود برای همین اینقدر قشنگ و خاص شد.باشد که قدر سلیقه ی من و بدونی
حالا بعدا شاید عکسشو گذاشتم اینجا
بعد رفته بودی آرایشگاه و بعدشم که دنبال من.
بعد وارد مرحله ی سخت باغ و عکس شدیم ، کلی خندیدیم کلی عکسای قشنگ گرفتیم کلی یخ زدیم :)) کلی دستامو هاااا کردی و در گوشم قربون صدقه ام رفتی و خلاصه که منتظرانیم تا آلبوممون بیاد دستمووون و #ذووووق
توی سالن دوستامو دیدم و کلی پر درآوردم از دیدنشون خیلی وقت بود بعضیاشونو ندیده بودم.
و و و
از
قشنگترین
لحظه
های
عروسیم.
همین بس!که شب عروسیم تو برام چند ساعت روضه خوندی و دوتایی گریه کردیم و اصلا معنی خوشبختی مگه همین نیست؟؟هوم؟همینه دیگه.
قشنگه برامخیلی قشنگه که کنار تو به آرزوهام میرسم.همین مثلا یکی از آرزو هام بود!که بهش رسیدم
همین که مطمئنم خودشون روزیمون کردن.
الحمدلله بابت هرچی که داده و نداده و نمیخواد هم بده شاید
#عروسیمون
#داشتنت
#بودنمون
20 دی 1397
| عاشقک بنت اهرا (سلام الله علیها) |
درباره این سایت